Category: فرزندپروری
زمانی که فرزندتان شما را عصبانی می کند با چه سرعتی از نقطه صفر به نقطه جوش می رسید؟ آیا شما ازجمله افرادی هستید که خیلی سریع به این نقطه می رسید؟ دلایل زیادی وجود دارد که ما به این مرحله می رسیم ولی اساسا این خود ما هستیم که اجازه می دهیم تا به این حد عصبانی شویم. در این حالت درواقع ما اجازه می دهیم که رفتارهای فرزندمان مارا کنترل کند بدون این که در نظر بگیریم که راههای دیگری برای برخورد وجود دارد. ما به طور اتوماتیک کارهای زیادی انجام می دهیم حتی بدون این که به آن فکر کنیم. دلیل آن این است که ما عادت کرده ایم که باید بچه ها را سخت کنترل کنیم بدون این که لختی توقف کرده بیندیشیم. بهترین راه برای پیشگیری از رسیدن به نقطه ۱۰۰ درجه این است که تشخیص دهیم که این ما هستیم که به آن نقطه می رویم. یک نکته کلیدی در مورد کنترل اوضاع موقعی که از دست فرزندمان عصبانی می شویم این است که وقتی ما خود را کنترل می کنیم کودکمان هم آرام می شود. توجه داشته باشید که آرامش و اضطراب یک چیز مسری است. وقتی ما به عنوان والد عصبی و مضطرب هستیم به طور خودکار آن را به فرزندمان منتقل می کنیم. برای مدیریت هیجان و عصبانیت در رابطه با فرزندتان موارد زیر را به کار ببرید.
۱- با خود پیمان ببندید که هرگز کنترل خود را ازدست نمیدهید مطمئنا وقتی فرزندتان شما را نادیده می گیرد و یا از شما حرف نشنوی می کند عصبانی و ناراحت شده و احتمالا از خط خارج می شوید. در این لحظه کنترل خود کار ساده ای نیست ولی سعی کنید به خاطر خودتان و همه اعضای خانواده به خود مسلط شوید.
۲- انتظار داشته باشید که فرزندتان شما را به سمت خاصی سوق دهد وقتی فرزندتان به حرفتان گوش نمی دهد و کارهای خلاف انتظار از او سر می زند ناراحت می شوید و از خود می پرسید این در آینده چه خواهد شد؟ در این لحظه افکار منفی به ذهنتان هجوم می آورد و درجه نگرانی ها بالا می رود در این لحظه در نظر داشته باشید که کنترل اوضاع دست فرزندتان است و او سعی می کند شما را به سمتی سوق دهد در نظر داشته باشید که فرزندتان کار خودش را انجام می دهد او به عنوان یک کودک طبیعی است که نتواند از پس مسائل بربیاید و خرابکاری کند و کار شما هم این است که آرام باشید تا بتوانید فرزندتان را هدایت کنید.
۳- کاری را که برایش مسئولیتی ندارید دریابید اغلب والدین در مورد این که مسئول چه چیزی هستند دچار سرگردانی و آشفتگی هستند. اگر شما در مورد چیزهایی که واقعا مربوط به شما نیست مانند انجام تکالیف یا مرتب کردن کیف مدرسه احساس مسئولیت می کنید در این صورت دچار نوعی احساس در ماندگی می شوید. انجام این کارها وظیفه فرزند شما است در غیر این صورت آنها از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و شما دچار استرس می شوید و آن را به فرزندتان منتقل می کنید. شما حتی مسئول این نیستید که فرزندتان را مجبور به گوش کردن کنید شما فقط باید به این فکر کنید که وقتی او به شما گوش نمی دهد چه پاسخی بدهید.
۴- زمان بروز تنش و عصبانیت را پیش بینی کنید. به زمانهایی که سطح اضطراب بالا است فکر کنید و خود را از قبل برای رویارویی با آن آماده کنید. مثلا ممکن است متوجه شوید که هر روز ساعت پنج بعد از ظهر سطح تنش در خانه بالا است موقع خواب هم می تواند مورد دیگری باشد لذا سعی کنید از قبل برای این که غافلگیر نشوید خود را برای کنترل خودتان و امور آماده کنید. با خود بگویید من اجازه نمی دهم که رفتارهای او مرا به عکس العمل وادار کند بلکه سعی کنید از تجربه خود کمک بگیرید و پیش بینی کنید که چه پیش خواهد آمد در این صورت می توانیدکنترل اوضاع را در دست بگیرید.
۵- از تجربه های موفق گذشته خود کمک بگیرید در مورد آنچه در گذشته به شما کمک کرده که اضطرابتان را کنترل کنید فکر کنید. از خود بپرسید چه چیزی به شما کمک کرد که در شرایط بحرانی اضطراب خود را کاهش داده مشکل را حل کنید. معمولا اولین عامل کنترل اوضاع این است که هیچ نگویید و به خود بگویید همانطور که در گذشته توانستم اوضاع را کنترل کنم دوباره هم می توانم سپس نفسی عمیق بکشید و هرکاری که می تواند شما را آرام کند انجام دهید حتی اگر لازم است موقعیت را ترک کنید.
۶- نفس عمیق بکشید: تنفس عمیق زمانی که به اوج عصبانیت می رسید به شما این فرصت را می دهد که چند لحظه ای فکر کنید در این صورت سعی می کنید به جای رفتار عکس العملی اندیشمندانه پاسخ دهید. بنا براین قبل از هر گونه پاسخی ضمن نفس عمیق از خود بپرسید که چه می خواهید بگویید.
۷- شعارهایی را در ذهن خود آماده داشته باشید هر موقع جو هیجانی بالا می رود کلماتی مانند توقف، یا آرام باش، تنفس یا هر چه به شما آرامش می دهد در ذهن خود تکرار کنید. شما می توانید تصویر زیبایی را مجسم کنید و تمرین کنید که موقع عصبانیت به آن فکر کنید
۸- به الگوی ارتباطی با فرزندتان فکر کنید. انتظار دارید فرزندتان با شما چگونه رفتاری د اشته باشد؟ چه نوع الگوی ارتباطی را با فرزند خود می پسندید؟ از خود بپرسید که هر پاسخ تا چه حد شما را به الگوی مورد نظرتان نزدیک می کند. آیا اگر با پرخاشگری پاسخ دهید فرزندتان با شما محترمانه برخورد خواهد کرد؟ البته این به معنی آن نیست که هرچه او می گوید انجام دهید. بلکه بدین معنی است که حتی جو پر تنش را هم می توان با حوصله و احترام پشت سر گذاشت.
در کل این که؛ میتوان حتی پرتنش ترین شرایط را با آگاهی، تسلط بر خود، تنفس عمیق، آمادگی برای رویارویی، استفاده از تجارب گذشته، تنفس عمیق، تکرار شعارهای آرام بخش، و نیز توجه به الگوی ارتباطی مورد نظر مدیریت کرد