شناخت و ترسیم مرزهای درونی یکی از حیاتی ترین قدمها به سمت سلامت روانی است. مرزهای درونی به منزله یک نظم درونی است که به ما این امکان را می دهد که با شناخت "خود حقیقی" به افکار، احساسات و رفتار نامناسب ناشی از شرم و احساس کناه که منشاء ان زخمهای کودکی و القائات دیگران است، "نه" بگوییم و مسولیت افکار، احساسات و رفتار خود را تماما به عهده بگیریم. با ترسیم مرزهای درونی و حفط آن می توانیم انواع اعتیادها و وسواسهای خود را کنار بگذاریم
زمانی که مرزهای درونی خود را نمی شناسیم آنچه ما را اداره می کند. القائات دوران کودکی، قضاوتهای نامطلوب والدین و دیگران، شرم و احساس کناه و عوامل نا خودآگاه دیگر است. شناخت و ترسیم مرزهای درونی به ما کمک می کند که صدای سرزنشگر درون خود را خاموش کنیم و رشد خود را با ایجاد نظم درونی آغاز کنیم. این حرکت آغازی است برای برنامه ریزی دوباره ذهن خود، بر اساس معیارهای بالغانه و" من حقیقی". مرزهای درونی کلید اساسی دستیابی به یکپارچگی معنوی، تعادل عاطفی، تنظیم روابط درون و برون فردی و لذت بردن از زندگی است.
جایگاه مرزهای درونی
بعد از شناخت مرزهای درونی ما این قدرت را پیدا می کنیم که:
بین خود حقیقی و خود دروغین تمیز قایل شویم
بین خود حقیقی و آنچه دیگران تصور می کنند یا می خواهند که باشیم تفاوت قایل شویم
تفاوت بین افکار و احساست خود را بشناسیم
سر منشائ شرم و احساس گناه خود را بشناسیم
بین "خود" و احساس، افکار و رفتارمان تمایز قایل شویم
مرز بین گذشته و حال را بشناسیم
مرز بین قضاوتهای والدین و جامعه را با ارزشهای خود تشخیص دهیم
تفاوت بین آنچه هستیم و آنچه تظاهر می کنیم را بشناسیم
تفاوت بین احساسات بر آمده از زخمهای کودکی و احساسات واقعی را تشخیص دهیم
با شناخت و ایجاد مرزهای درونی به بسیاری آگاهی های دیگر که منجر به ایجاد نظم درونی د ر خود و رفتارمان می شود دست می یابیم