Category: تحلیلهای روانشناختی

چرا بسیاری از موفق ترین افراد گرفتار احساس تهی بودن و تنهایی هستند؟ بسیاری از افرادی که برای مشاوره مراجعه می کنند افراد سرآمدی هستند که در اوج موفقیت و سربلندی حسی از ناکامی و اندوه آنها را احاطه کرده است. وقتی در طول مصاحبه از تجربه های دوران کودکی آنها سوال می شود کودکی خود را سرشار ازشادی توام عشق و محبت توصیف می کنند درحالی که اکنون در سن بزرگسالی دچار غم و اندوه هستند. حقیقت این است که آنچه این افراد از آن به عنوان محبت والدین یاد می کنند پاداشی است که آنها به خاطر استعدادها و توفیقاتشان دریافت می کرده اند. آنها عموما کودکانی بودند که خیلی زود یاد گرفتند خودشان توالت بروند، خودشان غذا بخورند و نیز زمانی که بسیار خردسال بودند از برادر یا خواهر کوچکتر خود مراقبت می کردند . این کودکان سرآمد اکنون به والدین خود افتخار می کنند چرا که موفقیتها و سربلندی خود را خود را مدیون والدین می دانند. در حالی که جریان درست برعکس است کودکان به این دلیل خوب و حتی عالی بودند که هر آنچه پدر و مادر می خواستند انجام می دادند و تحسین ها و تشویق هایی که این دسته کودکان دریافت می کردند به واسطه تلاش برای راضی کردن والدینشان بوده و نه به دلیل ارزش ذاتی و موجودیت بی شرط آنها. در این تبادل عاطفی عشقی که به آنها داده شده است مشروط به خوب بودن و نیز عملکرد فوق العاده کودک بوده است و کودک برای حفظ تایید مشروط، دایم در تلاش بوده است. آنچه اکنون دیده می شود این است که پشت چهره درخشان همه این موفقیتها، یک کودک اقسرده پنهان وجود دارد، با احساسی از تهی بودن، جداماندگی، وبی معنایی زندگی. در این افراد به محض این که حس کامل بودن و بزرگ نمایی با شکست روبه رو می شود، احساسات تاریک، خود را نشان می دهد. به محض این که آنها دیگر بالاترین، کامل ترین یا درخشنده ترین ستاره نیستند و یا به محض این که احساس می کنند آن تصویر کامل و بی عیب و نقص را نمی توانند ارایه دهند و استانداردهای بالایشان قابل دستیابی نیست، اندوه پنهانشان آشکار شده گرفتار اضطراب یا احساسهای عمیق گناه و شرم می شوند.

عدم دسترسی به دنیای کودکی این دسته از مراجعین سرآمد در اولین جلسه های مشاوره و بررسی مراحل رشد برای دریافت علتهای بنیادین ناخشنودی، تلاش می کنند والدین خود را افرادی معرفی کنند که کارخود را خوب انجام داده اند و اگردر حین بررسی، اشکالی در رفتار فرزند پروری والدینشان کشف شود، دلیل آن را به بی کفایتی یا عدم توانایی خود در انجام رفتارهای مناسب نسبت می دهند و نه کوتاهی والدین. آنها هیچ نوع حس همدردی نسبت به دوران کودکی خود بیان نمی کنند وجالب اینجا است که علی رغم فقدان حس دلسوزی برای خود، هم از نظر درونی و هم به صورت آشکار درگیر رنجهای دیگران می شوند. دلیل این جدا شدگی از دنیای کودکی این است که در این افراد، دسترسی به دنیای عاطفی کودکی به واسطه فقدان احترام، اجبار برای کنترل، دستکاری عاطفی و تقاضای دایم برای موفقیت، مسدود شده است.اغلب اوقات این کودکان برای خوب بودن مورد تحقیر، کنایه، استهزا و سرزنش قرار گرفته اند. وقتی گذشته این افراد، مرور می شود نوعی جداشدگی از تجارب پرفراز و نشیب دوران کودکی و مفهوم نیازهای کودکانه در آنها دیده می شود. تنها تجربه به جا مانده درخواستهای والدین و محیط برای بی نقص بودن و رفتار درست است. این دسته کودکان با سرکوبی تاریخچه واقعی که همان تجربه های تلخ دروران کودکی است، برای همیشه یک فرزند خوب باقی می مانند. فرزندی که هرگز حتی در ذهن خود پدر و مادرش را متهم نمی کند. این کودکان به طور ناخودآگاه برای حفظ چهره یک فرزند ایده آل، تجارب تلخ را مسدود کرده تماس خود را با دنیای کودکی از دست می دهند.

بررسی علتهای بروز اندوه در نخبگان ناشادی در بسیاری از نخبگان دلایل زیادی دارد که البته تجربه های کودکی و نحوه سپری کردن مراحل رشد و نوع فرزند پروری والدین از بنیادی ترین ریشه های احساس ناکامی است. از جمله عولملی که به تجربه های دوران کودکی بر می گردد عبارت است از:

1- این افراد اغلب مادرانی داشتند که از نظر عاطفی نا مطمئن و تحت تاثیر تجارب تلخ دوران کودکی خود بودند. این مادران خود مجبور بوده اند برای خواستنی بودن رفتارهای خاص و ویژه ای بروز دهند. آنها دایم مجبور به اطاعت بودند. این مادران معمولااحساس نا ایمنی خود را از کودک و هرکس دیگر در پشت نقابی از سرسختی، قدرتمندی و پرطاقتی پنهان می کردند.

2- کودک توانایی عجیب و ناخودآگاهی در دریافت و پاسخ شهودی به نیازهای والدینش داشته است که او را وادار می کرده که آنچه والدینش می خواهند انجام دهد. لذا نیازها، احساسات و خواسته های خود را پنهان و به تدریج به فراموشی سپرده است.

3- آنچه دریافت عشق را برای کودک تضمین می کرده، اطاعت کودک از خواسته های والدین بوده و مهم نبوده که خودش چه احساس و یا چه نیازی دارد. والدین ازاین وضعیت به بهترین شکل بهره برداری کرده او را وادار کرده اند که بر اساس استاندردهای آنها رفتار کند. در چنین وضعیتی کودک احساس کرده است که به واسطه اطاعت از والدین و فراموش کردن احساسات و نیازهای خود، خواستنی و دوست داشتنی بوده نیازبه بقایش تضمین خواهد شد . توانایی تشخیص خواسته دیگران و فراموش کردن خواسته ها و احساسهای خود، برای ارضای آنچه از نظر دیگران مطلوب و پسندیده است در بزرگسالی توسعه یافته و تکمیل می شود و این کودک نه تنها مادریا پدری می شود که تکیه گاه ، نصیحت کننده و حامی والدینش می شود، بلکه مسئولیت خواهرها و برادرهایش را هم به عهده گرفته و به تدریج حساسیت زیادی نسبت به خواسته های دیگران پیدا می کند. او ناخودآگاه علایمی به دیگران می فرستد که دیگران درمیابند که اوشخصیت "دهنده" ای است. چنین وضعیتی باعث می شود که گاهی در روابط زناشویی و اجتماعی هم احساس ناکامی داشته باشند. زیرا استاندردهای سخت خود را به رابطه هایش منتقل می کنند و یا برای تایید دیگران نیازهای خود را زیر پا می گذارد. این دسته افراد احتمال این که در آینده مشاغل مراقبتی و خدمات رسانی را انتخاب کنند بسیار زیاد است. توسعه و پرورش احساس مسئولیت نسبت به دیگران و قربانی کردن خود، که گاهی می تواند به شکل حساسیت بسیار زیاد به دیدگاههای دیگران یا تاییدات آنها باشد وزمانی به بقای کودک کمک می کرده اکنون از او فردی حرفه ای ولی ناخشنود می سازد. اینجا است که او با وجود موفقیت و استاندردهای بالای زندگی احساس خلاء و ناکامی می کند و گاهی حتی حسرت آرامش و شادی کسانی را می خورد که زندگی ساده و با معنایی دارند.

 

جمع بندی نخبگان و افراد سرآمد، توانایی ها و قابلیتهای فراوانی برای لذت بردن از زندگی و تحولات مثبت در جامعه دارند و تا زمانی که از سرکوبی های احساسات و تجربه های دوران کودگی آگاهی نیابند قادر نخواهند بود که زندگی آرام، بامعنا و شادی را تجربه کنند. حمل ناکامی های دوران کودکی به بهای موفقیت و کامل بودن، این افراد را از داشتن زندگی زناشویی و خانوادگی شاد و پربار محروم می کند چرا که آنها حامل و منتقل کننده زخمهای شفا نایافته دوران کودکی به رابطه های خود هستند که این امر باعث می شود که از داشتن رابطه های مطلوب نیز محروم شوند. بررسی مراحل رشد و کشف سرکوبی های عاطفی دوران کودکی، به این گروه از مراجعین کمک می کند که کودک درون خود را دوباره در آغوش کشیده و با پدری و مادری کردن برای خود، شفا یابند.